روزایی که میگذرن

دلنوشته های من

آخرین مطالب

روز مادرا

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۰۵ ب.ظ
یه سری آدما هستن که با وجودشون لحظه هاتو قشنگ میکنن اون آدما اگه یه روز نباشن میتونن بهت بفهمونن که چقدر توی زندگیت مهم و واجبن
حالا این آدمای دوس داشتنی زندگیت اگه 14 سال از زندگیت حذف شده باشن چی؟؟
توی روزگار امروزی وقتی یهو حواستو به دور و برت جمع میکنی میبینی آدم دوس داشتنی زندگیت سالهای زیادیه که خبری ازش نیس و وقتی بعد این همه سال بازم مردمی هستن که هنوزم ازش خبر میگیرنو سرخاکش میرن، با خودت میگی یعنی امثال منم بعد 14 سال بی خبری میتونیم اونقدی توی دل مردممون نفوذ کنیم که تو این گیر و دار بی وفایی خبرمونو بگیرن ؟؟!!!
خونه ی مادربزرگا جایگاه ویژه ای برا نوه هاشونه . چون تنها جاییه که میتونن هرکاری رو به دور از جبر و آزادانه انجام بدن و یه کسی وجود داره برای زمانی که از حد و حدود کارای تعریف شده ی بچگی گذر کردی هواتو داشته باشه و پشتت دراد. مخصوصا اگه نوه آخری مادرجونت باشی و اون قدری تو دلش نفوذ کرده باشی که همه جا و همیشه حواسش بهت باشه . مخصوصا وقتایی که دلت میخواد یه کسی با دستای مهربونش نوازشت کنه . بعضی وقتا دلم برا لحظه هایی که بهم پول میدادی که برم واس خودم بستنی کیم 2 چوب بخرم تنگ میشه . دلم برا حیاط خونه ی مادربزرگ تنگ شده . دلم برا نون خریدن واس خونتون تنگ شده . زندگی ، بی رحمانه توی سن کمِ 9 سالگی تورو ازم گرفت و مفهوم دلتنگیو بالاجبار بهم فهموند. بعد سالها هنوز ماه تیر برام بدترین ماه دنیاس و روز چهارشنبه بدترین روز هفته. ای کاش خیلی زود بیای توی خوابم 


روز مادر رو به همه ی مادرای این دنیا تبریک میگم و برای همه ی مادرای اون دنیا طلب آمرزش و مغفرت میکنم
  • فائزه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی